هورادهوراد، تا این لحظه: 4 سال و 14 روز سن داره

کوچولوهای شیرین

ali

بهمن و اسفند 94

1395/1/6 9:4
نویسنده : مهرسا و هوراد
278 بازدید
اشتراک گذاری

این دو ماهی که گذشت ، کلی تولد دعوت بودم ...

تولد هانا سهرابی ...

 

 

تولد کیان نیکویی ...

 

و تولد امیر محمد ...

 

امسال زمستون بارندگی خیلی کم بود و هرچند من خیلی مشتاق بودم برای برف بازی ولی امکان پذیر نشد غمگین

تنها برف امسال ...

 

 

گروه موزیسین های کوچک ...

 

 

و تولد بابام که در خونه عمو نوید به صورت سورپرایز برگزار شد...

 

 

یه روز خوب با دوستم تارا ...

 

 

نقاشی من از مامانم ...

 

 

و اما آخرین روز مهد و هفت سین مهد کودک...

 

هوراد :

من هم سوم اسفند واکسن هجده ماهگی رو زدم و همونطور که قابل پیش بینی بود ، خیلی اذیت شدم . انقدر پام درد میکرد که تقریباً 24 ساعت بدون راه رفتن گذشت که واقعاً عجیب بود خندونک تا اینکه بالاخره روز بعد لنگ لنگان شروع کردم به راه رفتن و بعد از یکی دو ساعت با مهرسا در حال دویدن و بازی بودم خنده

 

هوراد شیطون ...

 

جدیداً برای دسترسی به چیزهای ممنوعه در ارتفاعات از صندلی کامپیوتر ، کالسکه و صندلی غذا استفاده میکنم و به هر چیزی که توی کتابخونه و روی دراور و روی کانتر آشپزخونه است دست پیدا میکنم خندونک

 

 

دسته گلی که در منزل مامان بزرگ و بابابزرگم به آب دادم خجالت

 

 

هوراد در آغوش خان دایی جون ...

 

 

هوراد و خواهر مهربونش...

 

 

 

و هوراد خان کارتن خواب متفکر

 

 

 

پسندها (1)

نظرات (2)

سعیده
6 اردیبهشت 95 15:49
سلاااااااااااام.من از دوستای قدیمیتون هستم که بعداز خرابی بلاگفا گمتون کردم.خیلی خوشحالم که بازم پیداتون کردم.ماشاالله بچه ها بزرگ شدن.زنده باشن اونجا نوشتین واکسن شش ماهگی.ولی فکرکنم 1سال وشش ماهگی باید باشه.نه؟ سلام سعیده جان ممنون از لطفتون ، خوش آمدید
مامان نیلوفر
13 اردیبهشت 95 10:08
چقدر اتفاق خوب و چه عکسهای خوبتری از این خواهر و برادر دوست داشتنی