آذر و دی 94
سلام به همراهان جدید و قدیمی وبلاگ...
مهرسا :
و اما ماه آذر ، تو این ماه یه شب عمو نوید و پگی جون و پارسا خونه ی ما مهمون بودن و یه شب ما رفتیم منزل اون ها و کلی با پارسا بازی کردیم و حسابی بهمون خوش گذشت ، البته هورادو زیاد به بازیمون راه نمیدادیم چون هر چی ما می ساختیم اون خراب میکرد
یه روز من ناخن هامو لاک زده بودم ، هوراد هم که خیلی خوشش اومده بود و با انگشت های کوچولوش لاک منو لمس میکرد و با تعجب نگاهشون میکرد . من هم بهش گفتم :" هوراد لاک دوست داری ؟ ... خوب هر وقت بزرگ شدی برای خانمت بخر! "
هوراد:
قبل از هر چیز چند نمونه از شیطنت های هورادی رو ببینید ...
البته فقط شیطونی نمیکنم ، کارهای جدید زیادی یاد گرفتم ...
مثلاً خودم میتونم شلوارمو دربیارم و برای همین هر چی شلوار پام میکنن بعد از چند دقیقه دراومده
مثل فامیل دور علاقه زیادی به "در" دارم و هرجا که میرم درو پشت سرم میبندم .
به نظم و ترتیب و بهداشت هم خیلی اهمیت میدم ، مثلاً اگه چیزی بخورم میرم یه دستمال بر میدارم و صورتم رو پاک میکنم و ظرف های خالیش رو روی کابینت میذارم ، اگه آشغال پیدا کنم میبرم و میندازم تو سطل آشغال و بعد از شسته شدن ظرف ها به مامانم کمک میکنم و یکی یکی ظرفها رو از ماشین ظرفشویی درمیارم . (البته مامانم باید رو زمین و هوا ظرفها رو بگیره که چیزی نشکنم )
یکی از هنر های جدیدم ، دنده عقب رفتن و دور خودم چرخیدنه ... انقدر دور خودم میچرخم که دیگه نمیتونم تعادلم رو حفظ کنم
مدتی هم هست که یاد گرفتم در ورودی آپارتمان رو باز کنم و اگه ازم غافل بشن ممکنه از خونه فرار کنم ولی خب دیگه دستمو خوندن و درو قفل میکنن
کلمات جدید من :
دَدِ = دستکش
مــــــــــَـــــــــــ = خوراکی
پیتکو پیتکو
بِیه = بده
مامان = همه ی آدم ها
نه
نه نه نه = کارهای ممنوعه