هورادهوراد، تا این لحظه: 4 سال و 14 روز سن داره

کوچولوهای شیرین

ali

آذر و دی 94

1394/11/6 11:53
نویسنده : مهرسا و هوراد
396 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به همراهان جدید و قدیمی وبلاگ...

مهرسا :

و اما ماه آذر ، تو این ماه یه شب عمو نوید و پگی جون و پارسا خونه ی ما مهمون بودن و یه شب ما رفتیم منزل اون ها و کلی با پارسا بازی کردیم و حسابی بهمون خوش گذشت ، البته هورادو زیاد به بازیمون راه نمیدادیم چون هر چی ما می ساختیم اون خراب میکرد خسته

 

یه روز من ناخن هامو لاک زده بودم ، هوراد هم که خیلی خوشش اومده بود و با انگشت های کوچولوش لاک منو لمس میکرد و با تعجب نگاهشون میکرد . من هم بهش گفتم :" هوراد لاک دوست داری ؟ ... خوب هر وقت بزرگ شدی برای خانمت بخر! "محبت

هوراد:

قبل از هر چیز چند نمونه از شیطنت های هورادی رو ببینید ...

 

 

 

البته فقط شیطونی نمیکنم ، کارهای جدید زیادی یاد گرفتم ...

مثلاً خودم میتونم شلوارمو دربیارم و برای همین هر چی شلوار پام میکنن بعد از چند دقیقه دراومده خندونک

مثل فامیل دور علاقه زیادی به "در" دارم و هرجا که میرم درو پشت سرم میبندم .

به نظم و ترتیب و بهداشت هم خیلی اهمیت میدم ، مثلاً اگه چیزی بخورم میرم یه دستمال بر میدارم و صورتم رو پاک میکنم و ظرف های خالیش رو روی کابینت میذارم ، اگه آشغال پیدا کنم میبرم و میندازم تو سطل آشغال و بعد از شسته شدن ظرف ها به مامانم کمک میکنم و یکی یکی ظرفها رو از ماشین ظرفشویی درمیارم . (البته مامانم باید رو زمین و هوا ظرفها رو بگیره که چیزی نشکنم خسته)

یکی از هنر های جدیدم ، دنده عقب رفتن و دور خودم چرخیدنه ... انقدر دور خودم میچرخم که دیگه نمیتونم تعادلم رو حفظ کنم گیج

مدتی هم هست که یاد گرفتم در ورودی آپارتمان رو باز کنم و اگه ازم غافل بشن ممکنه از خونه فرار کنم چشمک ولی خب دیگه دستمو خوندن و درو قفل میکنن شاکی

 

کلمات جدید من :

دَدِ = دستکش

مــــــــــَـــــــــــ = خوراکی

پیتکو پیتکو

بِیه = بده

مامان = همه ی آدم ها خندونک

نه

نه نه نه = کارهای ممنوعه

پسندها (1)

نظرات (0)