هورادهوراد، تا این لحظه: 4 سال و 14 روز سن داره

کوچولوهای شیرین

ali

مهر و آبان 94

1394/9/6 20:37
نویسنده : مهرسا و هوراد
530 بازدید
اشتراک گذاری

مهرسا :

چند وقت پیش از مامانم پرسیدم ، باغ وحش ها دایناسور دارن و مامانم برام توضیح داد که دایناسورها همه از بین رفتن و نسلشون منقرض شده ... بعد از اینکه مطمئن شدم که تو جنگل و دشت و دریا و ... هم هیچ دایناسوری نیست ، گفتم : " خوب درسته دایناسور نیست ولی ماشین زمان که هست !تعجب با اون میریم دایناسورها رو میبینیم سکوت"

مامانم -----> متفکر

من -----> خندونک

خمیر مجسمه بازی (بشقاب و قاشق و چنگال و شیرینی )...

 

یه روز از مدرسه برگشتم و بی مقدمه به مامانم گفتم : " میدونی اون چیه که برای هر دختری لازمه ؟" مامانم گفت : "نه ! چیه ؟ " ... گفتم : " فانی بافت . آخه دخترا لازم دارن دستبند درست کنن ، انگشتر درست کنن ، برای خودشون ، برای دوستاشون ..." . خلاصه از اون روز به بعد کار مامانم شده تولید انبوه دستبند ، یکی برای خودم ، یکی برای ویانا ، یکی برای نفس ، یکی برای رامیلا ، یکی برای لونا و ... زبان

 

 

چند شب پیش بعد از یکی دو ساعت که خوابیده بودم یک دفعه با گریه از خواب بیدار شدم ، مامانم هر کاری میکرد آروم نمیشدم و همینجوری اشکام جاری میشد . بالاخره بعد از چند دقیقه بهش گفتم که خواب بد دیدم ... خواب دیدم که هوراد افتاده ... ولی بعدش که صدای هوراد رو شنیدم و مامانم بهم اطمینان داد که داداشم حالش خوبه ، دوباره خوابیدم.

لباس های من تو تن عروسک هام ...

 

من و دوستام ، خونه خاله فروغ...

 

مهرسا و تیپ پاییزی ...

نقاشی من از کلاه هوراد ...

نقاشی فیل ...

 

 

 

مهرسا و دوستان در کافی شاپ وانیلا ...

تیپ من موقع بازی ...

 

هوراد :

یادمون رفته بود تو پست قبلی بگیم که بعد از یازده ماه بی خوابی من و مامانم بالاخره فهمیدیم که من رفلاکس پنهان داشتم و علت اذیت شدنم موقع خواب همین بوده ... خدا رو شکر بعد از ویزیت شدن توسط متخصص گوارش کودکان و دریافت دارو کم کم شرایط بهتر شد و الان فقط یکی دو بار شب ها از خواب بیدار میشم و ظهر هم راحت میخوابم .

علاقه من به ارتفاعات ...

 

از کارهای جدیدم اینه که روی مبل میشینم و هر چی دستم باشه میندازم رو زمین و میگم :"اُتاد =افتاد". علاقه زیادی به نانا کردن دارم و تا یه آهنگ شاد و باب میلم میشنوم ، شروع میکنم خندونک . البته با آهنگ های مختلف ، مدل حرکات موزون من هم تغییر میکنه ، مثلاً با آهنگ کردی پاهام رو تکون میدم و با آهنگ های ملایم سرم رو آرام.

با شور و هیجان زیادی پشت تلفن صحبت میکنم و غش غش میخندم و هر چی ازم میپرسن میگم :"آیه=آره" .

هر وقت یه وسیله برقی صدادار مثل سشوار یا جاروبرقی یا ماشین ریش تراش و ... میبینم صداشو درمیارم و میگم :"ووو...ووو"

موقع غذا خوردن دستمو تکون میدم و فوت میکنم یعنی داغه خندونک

کمک کردن من به مامانم در کارهای خونه ...

 

وقتی هم که میخوام از خونه خارج بشم یا کسی لباس بیرون تنش میکنه ، شروع میکنم به بوس فرستادن و بای بای کردن ...

من و خواهری در قصر بادی ...

 

یه تفنگ اسباب بازی پیدا کردم که مال بابام بوده ، میگیرمش بالا و میگم "دووو...دووو" ، اولین بار که مامانم منو در حال شلیک کردن دید کلی خندید و متعجب بود که همچین کاری رو از کجا یاد گرفتم خندونک

 

از تاریخ  بیست و سوم آبان هم خاله زهرا سه روز در هفته میاد پیشم تا مامانم به کارهاش برسه ( چون من اصلاً اجازه ی هیچ کاری رو بهش نمیدم مخصوصاً اگه بخواد با کامپیوتر کار کنه ، میچسبم به مامانم و میگم باید منو بغل کنی ) ... ولی خاله زهرا خیــــــــــــــلی مهربونه و همه اش با من بازی میکنه ، بعد از یکی دوبار که دیدمش حسابی باهاش دوست شدم و کلی از دیدنش خوشحال میشم . حتی مهرسا هم خیلی دوستش داره و دلش میخواد وقتی از مهد میاد ، خاله زهرا بره از سرویس تحویلش بگیره محبت

جدیداً شب که موقع خوابیدنم میشه ، مامانم میگه : "هوراد بریم لالا ؟" و من چند تا بوس برای بابام میفرستم و به سمت اتاق خواب میدوم .خواب

یکی از بازی های مورد علاقه ام کلاغ پره و تا انگشتمو میذارم رو زمین ، زود بلند میکنم و شروع میکنم به دست زدن تا برام بخونن " هوراد که پر نداره ... خودش خبر نداره "

پاسخ من به پرسش زبونت کجاست ؟

 

نماز خوندنم هم دیدن داره ، همونطور از حالت ایستاده سجده میرم ، یعنی از کمر خم میشم و بدون نشستن سرمو روی زمین میذارم . لب هام رو هم تکون میدم یعنی دارم چیزی رو زمزمه میکنم .

کلماتی هم که میگم عبارتند از :

ماما

بابا

به به

جوجی = جوجه

دِه = بده

آیه = آره

اَیو = الو

هَلا = سلام

بَبَ = بغل

مِما = مهرسا

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

بانو
15 آذر 94 11:50
الهی من بگردم چه شیرین عسل های دلنشینی ...کلی انرزی گرفتم
مهرسا و هوراد
پاسخ
خوش آمدید بانو ، ما هم از همراهی شما انرژی میگیریم