فروردین 94
سال نو مبارک و امیدوارم سال نو سال خیلی خوبی باشه سرشار از شادی و سلامتی و اتفاقات خوب برای دوستان عزیز وبلاگی .
مهرسا:
امسال عید دایی پارسا و عمو هادی به کرمانشاه اومدن و سرمون حسابی با مهمونی رفتن و مهمونی دادن گرم بود .به من که خیلی خوش گذشت و کلی هم کادوهای خوب گرفتم.
با عمو هادی به طاقبستان ، پارک کوهستان و غار قوری قلعه و پاوه رفتیم ، به خاطر هوراد که یه وقت اذیت نشه نمی تونستیم ساعات زیادی رو بیرون از خونه باشیم ولی همین هم خودش خیلی خوب بود .
عکس ها ی طاقبستان و پارک کوهستان و غار قوری قلعه ...
هرسال عید در نقاط مختلف شهر هفت سین های قشنگی رو شهرداری درست میکنه . تا امسال نشده بود که بریم و از نزدیک ببینیم ولی بالاخره در یک روز بهاری با مامانم به چند تا از این هفت سین ها سری زدیم و عکس های خوشگلی هم باهاشون گرفتیم .
بفرمایید نون برنجی
این نقاشی هم هدیه ی من به مامانم برای روز مادره ...
روز 29 فروردین با مامانم رفتیم باغ خاله نیلوفر به مناسبت تولد سمیرا جون . این عکس ها هم به قول نیلوفر جون من و امیرمحمد رو نشون میده با انواع وسایل نقلیه
هوراد:
عید امسال حسابی دور و برمون شلوغ بود و از همه بیشتر به من خوش گذشت چون همه دلشون میخواست منو بغل کنن و من هم که بدم نمی اومد
بعد از تعطیلات هم شروع کردم به سینه خیز رفتن ، اوایل سرعتم کم بود و باید چیزی برام جلب توجه میکرد تا به طرفش برم ولی بعد از سه چهار روز حرفه ای شدم و الآن دیگه کسی جلودارم نیست . هرجا بخوام سر میکشم ، برای همین دوباره وسایل خطرساز خونه منتقل شدن به ارتفاعات
یک از هنرنمایی های جدیدم هم نانای نای کردنه و تا آهنگ مخصوصم رو میخونن شروع میکنم به بالا و پایین پریدن .
این هم یه سِلفی خوشگل از من ...
این رو هم بگم که خیلی بد میخوابم و شب ها گاهی هفت هشت بار بیدار میشم بر خلاف مهرسا که خوابش خوب بود و تا صبح میخوابید
هورادی در حال صرف ناهار ...
این هم عکس های یک گردش بهاری در پارک